پنجشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۷

یوسف شاهین و نوال سعداوی

گاهی تنهایی و زندگی در غربت، محاسنی هم دارد. یکی از کارهایی که من هرگز در زمان ایران بودنم نمیکردم، گوش دادن به رادیو بود. با اینکه همیشه اعتقاد داشتم کیفیت برنامه های رادیویی ما با برنامه های تلویزیونیمان قابل مقایسه نیست، اما اصلا امکان نداشت بصورت مرتب، مثلا شبها، بنشینم و به برنامه خاصی با کانال خاصی در رادیو گوش کنم.

اینجا اما، انسی دارم با رادیو زمانه. بنظرم تقریبا هرروز میتوان یک برنامه قوی و جذاب و پر از آموختنی، در خلال دوساعت گوش دادن و شاید هم دل دادن به این رادیو، نام برد. یکی از برنامه هایی که این چند روز اخیر جذبم کرد، گزارشی بود که در مورد یوسف شاهین، فیلمساز بزرگ مصری ارائه شد. این فیلمساز هفته پیش و در سن هشتاد و دوسالگی درگذشت. بخش جذاب این گزارش، مصاحبه آزاده اسدی (که بنظر من بهترین مجری رادیوزمانه نیز هست) با دوست نزدیک یوسف شاهین، نوال سعداوی بود. پزشک کهنسال مصری و از فمینیست‌های قدیمی. اگه امکانش رو دارین، این گزارش و این مصاحبه رو حتما گوش بدین!

یکشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۷

دریا دادور در به یادماندنی ترین شب تیرگان - بخش سوم

یکی دیگه از آهنگهایی که دیشب دریا خوند و من فراموش کردم در موردش بنویسم، آهنگی بود که دریا اولش توضیح داد که این آهنگ رو تاجایی که من میدونم فقط خیاط باشی خونده:
گفت در عشق من از جان گر توانی بگذری
آنگه بيا
گفتم به چشم گفتم به چشم
گفت در راه نخستين گر ز من رسواتری آنگه بيا
گفتنم به چشم گفتم به چشم
گفت اگر داری به وصل من اميدی بعد از اين
بايد از آنم کنی صرف نظر
گفتيم به چشم

گفت بايد نام مجنون زنده گردانی به عشق
در جهان بر پا کنی شوری دگر
گفتم به چشم گفتم به چشم گفتم به چشم
گفتم به چشم
گفتمش ای بی وفا جور جفا با ما چرا
با رقيبان مهربانی دشمنی با ما چرا
ای سيه چشمان مگر عاشق شدن باشد گناه
روز من کردی سيه با ديده روشن چرا

گفت گر مرا خواهی با آتش عشقم بسوز و گفتگو نکن
گه به شيدایی گه به رسوایی به جز من آرزو مکن
تا شود پنهان اين غم سوزان
شبم شود ستاره باران
جهان شود به کام ياران

گفت بايد نام مجنون زنده گردانی به عشق
در جهان بر پا کنی شوری دگر
گفتم به چشم گفتم به چشم گفتم به چشم
گفتم به چشم
گفتمش ای بی وفا جور جفا با ما چرا
با رقيبان مهربانی دشمنی با ما چرا
ای سيه چشمان مگر عاشق شدن باشد گناه
روز من کردی سيه با ديده روشن چرا
آه
گفت گر مرا خواهی با آتش عشقم بسوز و گفتگو نکن
گه به شيدایی گه به رسوایی به جز من آرزو مکن
تا شود پنهان اين غم سوزان
شبم شود ستاره باران
جهان شود به کام ياران


من بکمک دوربین دیجیتالم، بخشی از این آهنگ را ضبط کردم که برای مدت محدودی میتونید از اینجا داونلود کنید.

دریا دادور در به یادماندنی ترین شب تیرگان- ادامه

ممنون از خواهرم هانا که توضیح داد که خواننده فرانسوی مورد اشاره دریا Edith Piaf فرانسویه که فیلم اسکاری La vie en rose با الهام از زندگی این خواننده ساخته شده.

دریا همچنین از سیمین غانم یاد کرد و گفت خیلی دوستش داره و متاسفانه نتونسته علیرغم قرار قبلی در تیرگان حاضر بشه. بعد گفت یکی از آهنگهاش رو با rearrangement اجرا میکنم. و شروع کرد به خوندن "گل گلدون من..." با اجرایی کمی متفاوت از سیمین غانم اما روی همان ملودی و آهنگ. اجرای بسیار زیبایی بود و با تشویق طولانی حضار همراه بود. بعد دریا گفت که میدونه که مردم دوست داشتند این آهنگ رو باهاش همراهی کنند( چون اولش چند ثانیه ای این کار رو کردند) و بنابرین گفت که بخش آخرش رو باهم اجرا میکنیم. به پیانیستش هم گفت و بخش پایانی آهنگ رو اینبار با همراهی جمعیت دوباره اجرا کرد.

دریا اعضای گروهش رو هم در اواسط بخش دوم معرفی کرد و به حاضران قبلش اطمینان داد که این پایان برنامه نیست. از پیانیستش که گفت دوساله با هم کار میکنیم و خیلی نسبت به من صبوری کرده. از نوازنده گیتار (من وارد نیستم اما به سازی که دست این نوازنده بود میگفت Base و توضیح داد که اولین باریه که Base توی کنسرتش داشته) تشکر کرد و همچنین از سوزان، نوازنده فلوت، که گفت وقتی در آستانه یکی از کنسرتهاش نوازنده فلوتش رو از دست داده و ناامیدانه دنبال یه جایگزین میگشته پیداش کرده و تنها یکهفته واسه تمرین و هماهنگی وقت داشتند. . گفت که بعد از اون کنسرت دوساعت و نیمه روی زمین دراز کشیده بودیم و من به سوزان گفتم من واقعا تورو یک هفته س که میشناسم ؟؟

وقتی میخواست آخرین آهنگ رو اجرا کنه و گفت This is the last song، یکی از تو جمعیت داد زد you are kidding!! و در پایان آهنگ هم وقتی با تشکر از مردم صحنه رو ترک کرد، جمعیت اونقدر بی وقفه به تشویق ادامه دادند که دریا برگشت. با نوازنده پیانوش. و از مهندسین سن خواست که همه میکروفون ها رو خاموش کنند. و این بار بدون بلند گو و میکروفون و تنها با صدای خودش خوند. یک اُپرای فرانسوی بود. و صدای دریا تمام سالن رو پرکرده بود. کاش میفهمیدم چی میخوند...

چند نکته جالب دیگه رو هم که به خاطرم میاد اینجا لیست میکنم

-دریا در دو قسمت برنامه، با دولباس متفاوت روی صحنه اومد که اولی روشن و دومی سیاه بود

- از گرفتن عکس و فیلم بشدت جلوگیری میشد. من تنها موفق شدم، بخشی از آهنگ "جینگه جان" رو ضبط کنم

- از سراسر کانادا برای شرکت در تیرگان و خصوصا دیدن این برنامه اومده بودند. سمت راست من زوج جوانی بودند که از مونترال اومده بودند و سمت چپم دختر خانمی که از واترلو اومده بود

- تعداد قابل توجهی از ایرانیان نسل دوم، که اغلب هم انگلیسی صحبت میکنند، در این برنامه شرکت کرده بودند.

- دریا بسته به نوع آهنگ، در بعضی اجراها میکروفون رو روی پایه میگذاشت و در بعضی هم که آهنگ رو بازی میکرد (مثل آهنگی که وسطش دریا روی زمین نشست و لم داد!) میکروفون رو دستش میگرفت.

- گاهی، حضار جوگیر، تصمیم میگرفتند که با آهنگهای شاد، بشکن بزنند! که خوشبختانه با تذکر بموقع کناریهاشون منصرف شدند!

- آهنگ سرزمین من رو دریا فوق العاده زیبا اجرا کرد. در حین تشویقها یکی از حضار این آهنگ رو درخواست کرد که البته به نظر می رسید اجرای آهنگ از قبل هم جز برنامه بود

دریا دادور در به یادماندنی ترین شب تیرگان

امشب دریا دادور در Harbor Front Center و در قالب برنامه تیرگان کنسرت داشت. کنسرت بسیار زیبایی که شبی به یادماندنی را در جشنواره چهار روزه تیرگان رقم زد.

کنسرت با حدود نیم ساعت تاخیر و با حضور نوازنده پیانو آغاز شد. ناگهان صدای مخملین دریا با آهنگ "توپ قشنگم" در سالن پیچید در حالیکه خودش روی سن نبود. آهنگ که ادامه پیدا کرد، سایه دریا، از تاریکی کنج صحنه پدیدار شد که آرام آرام حین خواندن به سمت جلوی سن حرکت کرد.


توپ قشنگم ،قشنگي و نازي
حالا من ميخوام برم به بازي
بازي چه خوبه با بچه هاي خوب
بازي ميكنيم با يه دونه توپ

دریا آهنگ بعدی را هم بدنبال تشویقهای حاضران و بدون صحبت خواند که بر اساس اشعاری از ایرج میرزا بود. بعد از پایان این آهنگ دریا گفت که بخشی از این شعر یه انگلیسی هم ترجمه شده که من براتون میخونم! و بخش کوتاهی از همان اشعار را بزبان انگلیسی خواند.

و سپس ضمن خوشامد گویی به حاضران گفت، حالا که در خراسان هستیم، یک آهنگ خراسونی بخونم. آهنگ زیبای "ماه پیشانو" که با بازی پرعشوه دریا در نقش " ماه پیشانو " همراه بود. پس از اتمام این آهنگ و تشویق طولانی حاضران، دربا گفت "حالا که این آهنگ رو دوست دارین دوباره اجراش میکنم! و اینبار شما هم باید بخونین." و بعد گفت که ایده بهتری دارد و اینکه "جون جونم" اول را آقایون و "جون جونم" دوم را خانومها بخوانند. یکبار که آقابون و خانمهای سالن همراهی کردند، باز گفت که عقیده بهتری دارد و اینکه اینبار آقایون متمولی که خونه و ماشین و امکانات (برای ازدواج با ماه پیشانو!) دارند همراهی کنند که تقریبا هیچکس! همراهی نکرد! در آخرین اجرا هم قرار شد آقایونی که "private jet!" دارند بخونند که تقریبا همه خوندن! در نهایت هم دریا پیشنهاد کرد که همین امشب ماه پیشانو رو شوهر بدیم که بشه به ادامه کنسرت رسید!

دریا یادی از استاد آشورپور کرد و آهنگ معروف و زیبای "جینگه جان" آشورپور رو به زیبایی هرچه تموم تر اجرا کرد. قبلش هم توضیح داد که دختران ایرانی بسیار دست نیافتنی هستند و بخشی از اشعار فولکلور مربوط به خواهش و تمنای پسران از دختران ایرانی است. که نمونه هاش هم یکی ماه پیشانو و یکی هم این آواز گیلکی جینگه جان.

آهنگ زیبای دیگه ای که دریا در بخش اول اجرا کرد، ترانه "دوتا چشم سیاه داری" بود که من فقط بخشیش رو توی یکی از ویدئوهای یوتیوب شنیده بودم و همون دو سه بیتش هم خیلی جذبم کرده بود:

دو تا چشم سیا داری
دو تا موی رها داری
تو اون چشمات چیا داری؟
بلا داری بلا داری

دو تا چشم سیا داری
توی سینت صفا داری
توی قلبت وفا داری
صف عشاق بدبخت و
از اینجا تا کجا داری
دو تا چشم سیا داری

به یک دم می‌کشی ما را
به یک دم زنده می‌سازی
رقابت با خدا داری!
دو تا چشم، دو تا چشم، دو تا چشم سیا داری

نظر داری نظر داری
نظر با پوستین پوش ‌ ِ حقیری مثل ما داری
نیگا کن با همه رندی
رفاقت با کیا داری!
دو تا چشم سیا داری

خبر داری خیر داری؟
خبر داری که این دنیا همش رنگه
همش خونه همش جنگه؟
نمی‌دونی نمی‌دونی
نمی‌دونی که گاهی زندگی ننگه؟

نمی‌بینی نمی‌بینی
نمی‌بینی که دست افشان و پاکوبان و خرسندم؟
نمی‌بینی که می‌خندم
نمی‌بینی دلم تنگه؟

تو این دریای چشمای سیا رو پس چرا داری؟
دو تا چشم، دو تا چشم، دو تا چشم سیا داری
دو تا موی رها داری

این آهنگ هم با تشویق طولانی مردم همراه شد طوریکه دریا تهدید(!) کرد اگر باز هم دست بزنید، دوباره میخونمش! دریا از دلکش یاد کرد و گفت که یکبار که آهنگ یک خواننده فرانسوی به نام (پیاف؟؟) رو گوش میکرده یاد دلکش افتاده و احساس کرده چقدر این آهنگ به یکی از آهنگهای دلکش شبیهه. و گفت که این دوزن از یک نسل هستند و گذشته مشابهی داشتند. و بعد ترکیبی از این دو آهنگ فارسی و فرانسوی رو به زیبایی اجرا کرد.

بخش دوم کنسرت هم پس از تنفسی نیم ساعته آغاز شد و نکات جالب توجهی داشت. دریا یادی از فریدون مشیری کرد و سپس شعر زیبای کوچه را با آهنگی که خود ساخته بود اجرا کرد که مورد توجه حاضران قرار گرفت. یادی از اخوان هم کرد گفت این آهنگ را تقدیم میکنم به نسل جوان ایران که قطعا باعث خواهند شد ایران در آینده جای بهتری باشد. و شعری از اخوان خواند که تا بحال نشنیده بودم.

الان دیگه نمیتونم چشمام رو باز نگه دارم! باید بخوابم و بقیه ش رو فردا بنویسم...

جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۷

خسرو شکیبایی رفت

حیف...

پی نوشت اول: شش صبح خبر رو خوندم و شوکه شدم. دارا پرسیده بود. خودمم خوندم. سکته قلبی، شصت و چهارساله. خیلی غصه م گرفت. انگار یه جورایی هنوز برای دیدن هنرش و بازیهای پر احساسش عطش دارم. برای تیپها و شخصیتهای متفاوتی که عالی بازی میکرد. برای رضای عاشقِ عاطفه و برای هامونِ عاشق مهشید و برای رضای عارف و مرادِ پری...

روحش شاد و یادش گرامی

پی نوشت دوم: خبر بی بی سی فارسی

پی نوشت سوم: از سایت تابناک

سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۷

Britain's Got Talent

مطلبی ناتمامی نوشته بودم در مورد کنفرانسی که تمام هفته قبلم را به خود اختصاص داده بود. قبل از پایان آن مطلب، ویدئوهایی دیدم از رقابتهای امسال (2008) Britain's got talent. در این رقابتها هرسال استعدادهای ناب و بیمانندی معرفی میشوند (مانند Connie Talbot، دختر شش ساله ای که سال قبل همه را با صدای آسمانیش مسحور کرده بود). امسال یکی از این استعدادها، پسر سیزده ساله ای بود با نام Andrew Johnson با صدایی آسمانی. اجرای او را در مرحله نیمه نهایی این مسابقات ببینید.

آهنگ : If I saw you in heaven
اثر: Eric Clapton





اندرو البته علیرغم اجراهای زیبایش، سوم شد. جایزه اول را پسر چهارده ساله ای تصاحب کرد که بنظر من بخشی از برنده شدنش را مدیون شخصیت مصمم و روحیه بالایش (در مقابل اعتماد به نفسِ در ابتدا کمِ اندرو) بود. Goerge Sampson که سال قبل هم در این مسابقات شرکت کرده بود و بقول خودش امسال بزرگتر و بهتر شده بود. اجرای زیبایش را در نیمه نهایی ببینید.



تنها نکته ای که در مورد این ویدئو باید ذکر کنم اینکه فیلمبرداری از یک رقص، با فیلمبرداری از یک خواننده متفاوت است. تمامی حرکات یک رقاص، در مجموع اجرای او را تشکیل میدهند و حرکتهای نمایشی دوربین و نشان دادن صحنه های دیگری جز صحنه رقص، مانند قطع گاه گاه صدا هنگام خواندن خواننده است و به همان اندازه آزار دهنده...

یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۷

اول. ساعت ده شب. دانشگاه و من. شاید تنها باشم در کل این ساختمانهای بلند و کوتاه. مشغول کاری هستم و همزمان، برنامه رادیوزمانه شنبه، پانزده تیر را گوش میکنم. گزارش دومش اشکم را در می آورد. دستم شل می شود و دل می سپارم به بقیه گزارش. بیش از پیش ممنون تکنولوژی ای هستم که با استفاده از آن، دوری فیزیکی از خاک و میهنم را تا حدی جبران میکنم.

دوم. همه حرف من در مطلب قبلی این بود که با رفتاری که بسیاری از اهالی ذکور در ایران با زنان اطرافشان دارند، چه با دخترشان، چه با همسرشان، چه با مادر و خواهرشان، بهتر است بساط پرتظاهر برگزاری روز زن جمع شود. ریشه عمیق رفتار تبعیض آمیز با زنان در فرهنگ ما، یا شاید بهتر بگویم در رفتار ما، پایه همه قوانین ناعادلانه موجود است. بحای (یا همزمان با) تلاش برای از یاد نبردن روزی بنام روز زن، که در آن با تبریکی یا هدیه ای میخواهیم لبخندی بر لبان زنانی که عزیزشان میداریم بنشانیم، به رفتار روزانه خود دقت کنیم. به قضاوتهایمان و رفتارهایمان و جایگاهی که برای بانوانی که نقشی در زندگیمان دارند دقت کنیم. آنان را با احترام و مهری که شایسته نقش بیمانندشان در زندگیهایمان است ارج بنهیم و این ارج و احترام و قدرشناسی را محدود و منوط به روز زن و روز مادر و روز تولد و ... ندانیم.

سوم. ...