سه‌شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۵

Ghalbe Daryaee

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد.
و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت .
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد .
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت
تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد.
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد .
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد
و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبورخود نخواهي برد
هنوز آشفته چشمان زيباي توام.
برگرد.

مريم حيدرزاده

با تشکر از والا، دخترعمه خوبم :)

1 نظرات :

ناشناس گفت...

:)