پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۷

آبیدر

سفر ایرانم به پایان رسید. در روزی که چشمان اشکی مادرم، سختی این دوری را برایم پررنگ می ساخت، ساعت 7.5 صبح، همه آنها را که در قلبم جای دارند بدرود گفتم و برگشتم. پنج هفته در را در دنیایی مملو از مهر و محبت و عشق گذراندم و بی وقفه ای حتی یکساعته، سرشار از احساس ِخوب ِدوست داشته شدن بودم. خانواده خودم و فامیل بزرگی که مرا با محبتشان شرمنده کردند و ذره ای نیاندیشیدند که بعد از بازگشت، با جای خالی اینهمه مهر چه باید بکنم...

2 نظرات :

ناشناس گفت...

وریا گیان . خوشحالم که به سلامت گه گی ته به رو . اشااله هر خوشو سلامت بیت ( :

والا

ناشناس گفت...

سلام. خیلی خوشحالم که در سفر اخیرتون به ایران باهاتون آشنا شدم. براتون آرزوی موفقیت دارم.