پنجشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۶

اول. به توصیه دوست عزیزی که در گذاشتن پیغام برای وبلاگم مشکل پیدا کرده بود، وبلاگ رو در وردپرس هم ایجاد کردم (اینجا). هنوز شکل و قیافه خیلی مناسبی نداره اما بزودی یه دستی به سر و روش میکشم. ظاهرا وردپرس امکانات متنوعتری داره که حالا باید دید.

دوم. امشب حدودای ده شب از منزل دوستی به خونه برمیگشتم.مسیر نسبتا کوتاهی رو تصمیم گرفتم پیاده برم. از اونجایی که میدونستم امروز روز سردیه از همون اول صبح کلاه و دستکش و اُورکت سنگینم رو پوشیده بودم. بهمین دلیل باد سردی که میومد و دمای منفی هجده درجه به پوستم نمیرسید. اما هوایی که باید تنفس میکردم رو کاریش نمیشد کرد. کاملا حس میکردم که با هر نفس سرما تا ششهام میره و هرچی رطوبت سر راهشه رو فریز میکنه...

سوم. تعدادی از دانشجویان دانشگاه Simon Fraser در ونکوور رادیویی راه انداختن بنام "کافه رادیو" . تا امروز سه برنامه یکساعته رو آماده کردند و روی وبسایت گذاشتن. تلاش بسیار درخور تحسینیه و برنامه به برنامه هم بهتر میشه. حتما سر بزنید. دوستانی که امکان همکاری با این عزیزان رو هم دارند، میتونن تماس بگیرند و ... بسم الله!

چهارم. برای دلتنگیهام:
هزار دشمنم ار می​کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

مرا امید وصال تو زنده می​دارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

رود به خواب دو چشم از خیال تو؟ هیهات!
بود صبور دل اندر فراق تو؟ حاشاک!

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند
به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ
که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک...

3 نظرات :

ناشناس گفت...

az inja naro!! be blogger khianat nakon

Weria گفت...

Na duste khub. Azinja nemiram...

ناشناس گفت...

in to ,ke omide vesalesh weria ro negah midare cheghad khoshbakhte !
ke weria in hame doosesh dare aya khodesh midoone?
oonam in hame dooset dare weria ?