یکشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۶

ساعت شش و نیم صبحه و بارون شدیدی میاد. چند روزه هوا بهتر شده بشدت و برفهای هفته پیش رو داره کم کم آب میکنه. همه جا حال و هوای کریسمسه و اغلب مراکز خرید تا دیروقت بازه و مردم در حال خرید. خیلی هم جالبه سیستمشون. هر کسی یه wish list داره. این wish list رو به کسایی که میخوان واسه ش هدیه بخرن (مثل پدر، مادر، داداش یا آبجی بزرگتر یا...) میدند و اونها هم هرکدومش رو که قادر باشند براش میخرن. کلا همه در حال هدیه خریدن هستند این روزا... اما بجز هدیه، خیلی از بچه ها هم این روزا نونوار میشند و لباس نو میخرند و خلاصه مثل عیدای قدیم خودمون. دیروز توی دوتا مسیر پشت هم، تنها مسافر اتوبوس بودم. ظاهرا توی این شهر اغلب اتوبوس سوارها دانشجوها بودند و الان با رفتنشون، کاسبی اتوبوسها هم بشدت کساده. یادش بخیر، تهران هم روزای عید فوق العاده خلوت و رویایی میشه. هرچند که معمولا توی خلوتی عید، ترجیح میدادم تهران نباشم – چون بشدت دلم میگرفت – اما رانندگی توی اون روزها رو تو تهران خیلی دوست داشتم. خدا کنه همه چیز اونجوری که میخوام پیش بره و عید رو تهران باشم. دیگه ظرفیت دل تنگیم داره تکمیل میشه...

4 نظرات :

اوج پرواز گفت...

به به! اینجا چه سحر شدن آدماش :)
امیدوارم کریسمس هم به شما خوش بگذره و اگه دوست داشتین لیست خواسته های خودتون رو برای دوستان بفرستین تا هدایای کریسمس توپی براتون بفرستن :)

به به! چه خبره اینجا
کی به سلامتی عازم مملکت خویشید؟ انشالله همه کارا همون جوری پیش خواهد رفت که انتظارشو داری و به سلامتی "حول حالنا" رو توی ایران عزیز در کنار خونواده محترم خواهی خوند.

راستی؟
تورنتو چی شد؟ ثبت نام کردی واسه ترم جدید؟ به سلامتی آقای دکتر باید خطاب کنیم شما رو؟ :)

موفق باشی وریا جان

اوج پرواز گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

چطوری می شه اینجا هم اسم نوشت و هم آدرس؟
امیدوارم به همه آرزوهات برسی... عیدت مبارک
مهستا
http://mahasta.com

ناشناس گفت...

واای چه عالی .امیدوارم همه برنامه هات درست پیش بره و عید بیایی ایران.میدونم این دلتنگی برای تو که خیلی علاقه مند به خانواده هستی اذیتت می کنه.اما خب چاره ای نیست:)