شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۶

بوسه های باران

ای مهربانتر از برگ، در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران

آئینه نگاهت، پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران

بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم
فریادها بر انگیخت از سنگ کوهساران

ای جویبار جاری، زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف، دادند بیشماران

گفتی به روزگاری، مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد، حتی به روزگاران

بیگانگی ز حد رفت، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان، سرخیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را، زینگونه یادگاران

وین نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست، آواز باد و باران

شفیعی کدکنی

6 نظرات :

ناشناس گفت...

خيلي چسبيد.
دست شما درد نكنه.

avin گفت...

وین نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست، آواز باد و باران

خیلی عالی بود وریا جان. اما انگار یه تصویری پائین متن باید باشه. مگه نه؟ من یه کادری دیدم اما چیزی نیست وقتی کلیک کردم.

موفق باشی

ناشناس گفت...

مال کی بود این شعر؟ خیلی جالب بود

دارا

ناشناس گفت...

Salam,
bebakhshid man daneshjuye sharif hastam va mikhastam ye kam darbare daneshgahe UOIT bedunam , mishe lotfan komak konid, kheili kheili mamnoon,
man addresse emailetun ra peida nakardam, email man hast omidahmadi62@yahoo.com

ناشناس گفت...

آپ دیت نمیخای بکنی؟
دارا

Weria گفت...

شعر از استاد شفیعی کدکنی. پایین شعر ویدئوی تصنیف زیبای استاد شجریان بر اساس این شعر که در کنسرت همنوا با بم اجرا شده رو آوردم...