جمعه، آبان ۲۳، ۱۳۹۳

بازگشتي دوباره


باورش كمي سخته كه از آخرين پست من، بيشتر از پنج سال ميگذره.
باورش سخته كه ماهها و سالها اينقدر سريع ميان و ميرن.
اما مدتها بود كه فكر ميكردم بايد بمحض تموم شدن درسم، برگردم و بنويسم. نميدونم درس و دانشگاه بهونه ننوشتن بودن يا دليلش. اما بدون شك دو سه سال اخير بيشترين وقت و انرژيم صرفشون شد و الان كه تموم شده احساس فوق العاده اي دارم. احساس خوب رسيدن به كارهاي زمين مونده، كارهايي كه خوشحالم ميكنه، كارهايي كه تركشون شايد مهمترين دليل سخت گذشتن اين ايام بود.
قصدم نوشتن قصه است. قصه واقعي اين سالها. با كمترين محافظه كاري و سانسور! اولش تصميم داشتم يه جاي ديگه و با يه اسم ديگه بنويسم. اما ديدم جايي بهتر از اينجا كه سالها خونە نوشته ها و درد دلهام بوده، ندارم...
پس، برميگردم به نوشتن، به كاري كه از دبيرستان شروعش كردم و دوست دارم ديگه تركش نكنم. اميدوارم اين بازگشت دوباره، ادامه دار باشه...

2 نظرات :

Hengameh گفت...

welcome back Weria

Weria گفت...

Thanks Hengameh jan. Hope you consider my blog for your readings and provide me with your invaluable comments.