سه‌شنبه، فروردین ۰۷، ۱۳۸۶

فیلم 300 رو دیدم. توضیح مبسوط کاوه عزیز رو هم تو سایت زن نوشت خونده بودم. با خیلی از بخشهاش موافقم. چیزی که برام خیلی عجیب بود این بود که در تمام این مدت تبلیغاتی که از این فیلم می شد حاکی از این بود که در فیلم، 300 اسپارت (جنگجوی یونانی) لشکر میلیونی خشایارشاه را شکست میدهند که برخلاف حقیقت تاریخیه. من برای اینکه دقیقتر صحبت کنم ابتدا ماجرا رو به نقل از مورخان یونانی (که طبیعتا بیطرف هم نبوده اند) از قول ویکیپدیا اینجا نقل میکنم :

آغاز نبرد: " در سال ۴۸۰ پیش از میلاد ، خشایارشا به یونان لشکر کشید. پس از ورود شاه ايران به نزدیکی ترموپيل٬ شاه چهار روز جنگ را عقب انداخت و روز پنجم مادیها و كیس‌سی‌ها را فرستاد كه يونانيها را زنده گرفته نزد او آورند. آنها با حمله خود كارى از پيش نبردند. پس از آن پارسى‌ها را مأمور كرد. آنان كه موسوم به جاويدانها بودند نيز نتوانستند كارى از پيش برند چه هم اسپارتی‌ها خوب مى‌جنگيدند و هم محل موافق جنگ نبود. سرانجام يكنفر يونانی ملیانی افی‌یالت (Ephialte) پسر اوری‌دم (Eurydeme) بطمع پاداش بزرگ نزد خشايارشا رفت و گفت راهى است كه از آن مى‌توان پيش‌رفت و به ترموپيل درآمد. خشايارشا با شعف بسيار پيشنهاد افی‌یالت را پذيرفت و هی‌دارنس مأمور شد تا از آن راه برود چون شب دررسيد و چراغها روشن گشت پارسى‌ها حركت كردند. اين كوره‌راه از رود آسپ شروع ميشد و به آلپن (Alpene) شهر اول لكريها مى‌رسيد. پارسى‌ها پس از عبور از آسپ در تمام شب در كوره‌راه حركت كردند و در طليعه صبح به قلهٔ كوه رسيدند. در اينجا هزار فوسیدی حفاظت مى‌كرد و چون ايرانيان به آنها رسيدند باران تير به آنها باريدن گرفت و سرانجام آنها فرار را بر قرار ترجيح دادند. هى‌دارنس پس از اين فتح از قلهٔ كوه سرازير شد و به مدافعين ترموپيل حمله برد. فرمانده ترموپيل لئونيداس چون ديد كه سپاهيان او مرگ را روياروى خود مى‌بينند عده‌اى (بقول هرودوت «سیصد تن»؟ از اسپارتی‌ها و چهار يا پنج هزار نفر يونانی) را برداشت و به بقيه فرمان داد كه بهر كجا مى‌خواهند بروند. بارى بقول هرودوت تسپیان‌ها و اهالی تب ‌با لئونيداس ماندند. صبح حملهٔ ايرانيان آغاز شد و با وجود مقاومت شديد اسپارتيها عاقبت لئونيداس با همه سپاهيان خود كشته شد و از ايران نيز مردمان نامى چون دو پسر داريوش آبراکوام و هی‌پرانت بخاك افتادند. گفتنی است خشايارشا پس از كشته شدن لئونیداس و یونانیان در ترموبیل ميان كشتگان بگردش پرداخت همينكه به جسد لئونيداس رسيد و شنيد كه او پادشاه و سردار اسپارت‌ها بود امر كرد سر او را بريده به صلیب بکشند. اين رفتار خشايارشا می‌رساند كه نسبت به لئوانيداس زمانی كه او زنده بود بسيار خشمگين بود والا مرتكب چنین عملى نكوهيده نمی شد. چه ایرانیان با دشمنان خویش که با شجاعت در مقابلشان می جنگیدند با بزرگواری رفتار میکردند. چون لشكر اسپارتى شكست خورد اهالی تب كه در جنگ شركت داشتند دست بسوى ايرانيان درازكردند و گفتند ما مجبور بوديم كه چنين بجنگيم. در همين اوان جنگ‌هاى دريائى زياد در ناحيه ارتی‌میزیوم (Artemisium) واقع شد كه سرانجامى جز غرق چند كشتى چيز ديگر نداشت و ضمناً نيز سپاهيان ايران يك يك شهرهاى سر راه خود را گشود تا به آتن سرازير شد. از زمان حركت خشايارشا از هلس‌پونت تا ورود او به اتیک (ناحيه‌اى است كه آتن در آن قرار دارد) چهار ماه طول كشيد و چون خشايارشا به آتن رسيد شهر را خالی يافت و فقط عده‌اى از آتنی‌ها به معبد آکروپولیس پناهنده شده بودند و خزانه‌داران آن و عده‌اى از فقرا كه نتوانستند از شهر بيرون روند در شهر مانده بودند. اين‌ها به ارگ شهر پناه بردند و آن را با چوبهایی محافظت مى‌كردند. پارسى‌ها براى تسخير ارگ در تپه‌اى محاذى آنجا گرفتند و از آنجا تيرهاى خود را با نخهاى كتان مى‌پيچيدند و آتش زده بشهر مى‌انداختند. بدين منوال آتش بشهر روانه مى‌كردند و استحكامات را در مى‌نورديدند. مردمان آتنی در اين موارد چاره‌اى نداشتند جز آنكه با انداختن سنگهاى بزرگ خود را از خطر حمله كنندگان محفوظ دارند. بارى محاصره بطول انجاميد تا اينكه چند نفر از پارسى‌ها از جایی كه بواسطهٔ استحكام طبيعى نگهبان نداشت بالا رفته داخل ارگ شدند پارسى‌ها پس از ورود بشهر دروازه‌ها را بازكردند و آتنى‌ها نيز پاره‌اى خود را كشتند و پاره‌اى ديگر به معبد آکروپولیس پناه بردند و سرانجام سپاه ایران آتن را به تصرف درآورد و معبد آکروپولیس در زمان جنگ نابود شد ولی خانه های شهر به دستور خشایارشاه به سربازانش سالم ماند. "


با توجه به تبلیغاتی که شده بود، من منتظر بودم که توی فیلم این سیصد جنگجو لشکر میلیونی خشایارشاه رو شکست بدن که اینطور نشد. فیلم نشون میداد که اسپارت ها با استقرار در محلی فوق العاده سوق الجیشی (همون تنگه ترموپیل) و با توان خارق العاده شون (که به سبک همه فیلمهای حماسی اغراق هم توش هست) تونستد مدتی (دقیقا سه روز) لشکر عظیم ایران رو متوقف کنند. و بعد هم با راه پیدا کردن خشایارشاه به تنگه بکمک یکی از یونانیها تونستند همه اسپارت ها رو بکشند. راستش شاید بدلیل فضایی که هنگام فیلم برای خودم متصور شده بودم که طبق تبلیغات منتظر بودم که لشکر ایران یک مشت وحشی باشند و آخرم یک میلیون نفرشون از 300 نفر شکست بخودند و خشایار شاه تمایلات همجنسگرایانه ش رو در فیلم به نمایش بگذاره و ... وقتی فیلم رو دیدم کمی از خودمون لجم گرفت.
ما خودمون وقتی موضوع مبارزه ایرانیان با مهاجمینه (حالا چه قدیم و چه جدید) تو اغلب فیلمهامون تبدیل میشیم به انسانهای مقدس و بی اشتباه و طرف مقابل رو تبدیل میکنیم به انسانهایی بیرحم و متجاوز و در عین حال احمق و بی دست و پا!! یادم نمیره سریالی رو که در اون یک نوجوان یزدی 10-12 ساله (که نقشش رو همین علی صادقی ، هنرپیشه با نمک امروز که اون وقتها بچه بود بازی میکرد) میرفت و با دست خالی از عراقیها اسیر میگرفت ! اما حالا انتظار داریم در واقعه ای که حالا بهر دلیل تنها روایت موجود ازش روایت مورخان یونانی (و غیر بیطرف) از جمله هرودت هستش، فیلمسازی که داره فیلمی حماسی در روایت کردن شجاعت اسپارتها میسازه ، ظرائف و دقائق تاریخی رو کشف و سپس تو فیلمش پیاده کنه.
من به چند نکته اشاره میکنم و از دوستان هم میخوام حتما روایت کاوه رو خصوصا در مورد اعتراض هم میهنانمون و محتواش بخونن که من تکرارش نکنم:
1- اسپارها در فیلم انسانهایی فوق العاده خشن و بیرحم و واقعا خونخوار نمایش داده شده اند. که از کشته پشته میسازند و با ولع، دست به کشتن زخمیها میزنند.
2- در صحنه مکالمه خشایارشاه با لئونادیس، با صدایی که برای خشایارشاه گذاشته شده و قدش و حرفهایی که میزنه، هیچ احساس بدی (اونطور که شنیده بودم و خونده بودم) به بیننده داده نمیشه. و در مورد تمایلات خشایار شاه هم با وجود حرمسرای عجیب و غریبی که داره، دیگه نمیدونم چی باید قضاوت کرد
3- اسپارتها فوق العاده شجاعانه دفاع میکنند و کشته میشند. حقیقت هم این بوده که لشکر ایران توی اون جنگ متجاوز بوده (منظورم حقیقت ثبت شده س وگرنه خدا میدوه 480 سال قبل از مسیح چه خبر بوده !!!) خشایارشاه لشکری فوق تصور به اون جنگ میبره که معقول هم هست اگه همه شون مهارتها و تواناییهای جمعی 300 نفری از اسپارتها رو نداشته باشند و مثلا اسپارتها قبل مردن بتونن چند هزار نفرشون رو بکشند (چیزی که ما تو فیلم می بینیم در همین حده نه کشتن مثلا چند صدهراز نفر!!)
4- در پابان فیلم خشایارشاه حاضر میشه تنها به قیمت زانو زدن لئونادیس ، زمین و پادشاهیش رو به اون برگردونه. و تنها وقتی علیرغم این پیشنهاد باز اسپارتهایی که میتونستند جونشون رو نجات بدند بهش حمله میکنند، دستور کشتنشون رو میده، درحالیکه اسپارتها در همون ابتدا سفیر (گیرم گستاخ) ایران رو میکشند...
اینها چندتا مثال بود که نشون بدم فیلم مطلقا اونطور که براش تبلیغ میشد، یکطرفه نیست و برخلاف همه حرفهایی که شنیدیم، در فیلم در نهایت همه اسپارتها در روز سوم کشته میشند. فیلم نقاط ضعف و اغراقهای غیرواقعی زیادی داره و بنظرم فیلم درخشانی نیست. راستش من مبهوت افکتهاش هم نشدم چون قویتر و واقعیتر از اینها رو تو فیلمهای دیگه هالیوود دیده بودم.
بذارین حالا که تا اینجا رو گفتم چند نمونه از اغراقهای فیلم رو هم بگم . اون کرگدنی که کاوه هم ازش یادکرده خیلی با مزه س. مثلا جزیی از لشکر ایرانه و قراره در حمله علیه یونانیها ازش استفاده بشه . وقتی رهاش میکنند که به اسپارت ها حمله کنه، توی مسیرش چند تا سرباز ایرانی رو لت و پار میکنه اما قبل از اینکه به اسپارتها برسه با یه تیر ناقابل از پا در میاد! فیلهای غول آسای لشکر ایران هم که منتظرند یه شمشیر به پاشون بخوره تا کله پا بشن ! نمیدونم اصلا چرا ایرانیها از یه چنین موجودات بیدفاعی که در عین حال خطرناک هم هستند استفاده کردند؟ چون اونقدر ارتفاعشون زیاده که کسی از رو پشتشون بخوره زمین کارش تمومه! یاد فیلهای فیلم اربابحلقه ها بخیر ، لا اقل تا قبل اینکه از کار بیفتند چندده نفر رو از کار مینداختند. نظام حاکم بر یونان 2500 سال پیش هم نظام پادشاهی مشروطه (مشروطه سلطنتی) بوده که در اون قدرت شاه محدود بوده و دمکراسی به سبک نظامهای مشروطه سلطنتی برقرار بوده !
نکات با مزه دیگه ای هم هست ...

خوشحال میشم نظرات بقیه رو هم بشنوم.

 

2 نظرات :

ناشناس گفت...

همیشه یک جور تقدس‌گرایی با ما بوده و این روزا - به دلایل گوناگون - این تقدس‌گرایی به علاقه ما به هخامنشی هم اضافه شده... اما صرف نظر از این موضوع، دو تا مورد فکر می‌کنم تو عکس‌العمل نشون دادن ایرانی‌ها موثر بوده: یکی این که اصولا فیلم استناد تاریخیش زیر سواله، همون طور که نوشته‌های هرودوت در این مورد. توجه کن که مهم این نیست که فیلم چقدر دروغه، وقتی آدم راجع به یک موضوع حساس حرف می‌زنه, یک اشتباه کوچک تاثیر بزرگی می‌ذاره. دوم این که هالیوود در ساختن فیلم‌های کشکی سابقه داره، مثل رمبو و راکی که زمان جنگ سرد ساخته می‌شدن ... این سابقه بد به نظر من باعث میشه که آدما با پیشداوری فیلم رو ببینن.
چیزی که من برام باورش سخته، مسائلیه که رسانه‌های دولتی ایران سعی میکنن به مردم بقبولونن و اون اینکه دولت آمریکا دستور ساخت این فیلم رو داده که وجهه ایران رو خراب کنه. البته بعضی از هموطنان خارج نشین هم این نظر رو تایید میکنن و گاه شاهد میارن که فیلم در شصت روز ساخته شده و اگر دولتی نمی‌بود نباید تو این مدت کم ساخته می‌شد... ولی واقعا دولت آمریکا انقدر ساده‌لوحه که این طوری بخواد کسیو خراب کنه؟ احتمالا آمریکایی‌ها هم می‌تونن عکس‌العمل ایرانیا رو پیش‌بینی کنن...

ناشناس گفت...

Very well-written post. Good luck!