دوشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۵

Point of view-part 1

سلام! بالاخره بعد از مدتها فرصتی شد که بنویسم
الان که دارم مینویسم دقیقا یکهفته است که ساکن شهر کوچیک اوشاوا یا با تلفظ ساکنان اینجا آشوا هستم. یه شهر کوچیک صدهزار نفری در شرق تورنتو. و دانشگاهی که میرم دانشگاه اونتاریو، انستیتوی تکنولوژی یا به اختصار UOIT است. خیلی اتفاقها افتاده توی این یکهفته و خیلی کارها انجام دادم. کارهایی مثل انجام مراحل اداری ساکن شدن در کانادا و مستقر شدن در دانشگاه و ... . اینجا نمیخوام تعریف کنم که چیکار کردم و چیکار نکردم. در عوض دوست دارم اون نکاتی رو که توی این یکفهته بهشون توجه کردم و برام جالب بوده بنویسم. نمیدونم این کارم ادامه خواهد داشت یا نه اما بنظرم زندگی در کشوری مثل کانادا که از بسیاری جهات دقیقا در نقطه مقابل ممکلت خودمون قرار داره یه تجربه ناب و فوق العاده س که من در این مقطع فرصت تجربه کردنش رو به دست آوردم و امیدوارم این تجربه گرانبها برای افرادی که بهش علاقه مند هستند دست بده.
چیزایکه میخوام بنویسم رو اصلا در موردشون قضاوتی نمیکنم. یعنی منظورم این نیست که چیزایکه میخوام بگم خوبیهای کاناداست و یا بدیهاش. تفاوتهای بسیار مهمیه از نظر من که وجود داره . بعضیهاش هم صرفا حقایقیه که اینجا برام جالب بوده ، مثلا نکته ایکه میخوام در مورد ترکیب ماشینهایی که اینجا در رفت و آمد هستند بگم. یا تفاوتهای تمهیدات امنیتی که همین اول میگم.


1-اولین چیزی که بشدت نظرم رو جلب کرد تفاوت نوع برخورد در فرودگاههای لندن و تورونتو بود. وقتی وارد فرودگاه لندن شدیم، بازرسی بسیار دقیقی کردند. کفشهامون رو در آوردیم. کت هامون رو هم و حتی لپ تاپ ها رو از تو کیفشون در آوردیم و همه اینها رو جدا جدا گذاشتیم توی ظرفهای پلاستیکی مخصوص و بعد خودمون از گیت رد شدیم. افرادی هم که از گیت خارج میشدند اگه باعث بوق زدن گیت شده بودند، مورد بازرسی بدنی قرار میگرفتند! من حدود سه ساعت توی فرودگاه لندن (هیثرو) بودم و تو این مدت دقیقا مراقب بودم که آیا اتفاق مشابهی برای پروازهای دیگه ورودی به هیثرو میفته یا نه! چون جدا باورم نمیشد اونجا آدم رو بازرسی بدنی بکنند! و دیدم بله، موضوع وارد شدن ما از ایران نبود و همه افرادی که به هیثرو وارد میشدند دقیقا مورد بازرسی قرار میگرفتند.
اما فرودگاه تورونتو. وقتی که به تورونتو (اینجا بهش میگن تورانو!) نزدیک میشدیم، مهماندارهای بسیار با دیسیپلین انگلیسی (پراوز لندن-تورنتوی من با British Airways بود) که واقعا پذیرایی و نوع برخوردشون با مسافرها بسیار خاص بود، برگه ای رو به ما دادن که باید اگه همراهمون موارد خاصی داریم وارد خاک کانادا میکنیم، ذکر کنیم. مواردی مثل انواع اسلحه، مواد منفجره، مایعات قابل اشتعال، غذاهای آبدار مثل میوه ها و تخم مرغ و نوشیدنی و ....
اون فورم رو پرکردیم و افرادی که اونجا گفته بودند که هبچکدوم از اون موارد رو همراه خودشون ندارند، مورد هیچگونه بازرسی قرار نگرفتند! حتی ساکهامون رو از زیر اشعه عبور ندادند. توی تمام مسیر من منتظر بودم که بالاخره یه جایی صحت حرفهامون چک بشه یا حداقل ساکهامون از زیر دستگاه رد بشه یا ...
اما ساکهامون رو برداشتیم و اومدیم بیرون

 

2 نظرات :

ناشناس گفت...

salam

in kheyli kare khoobiye ke beshini va tafavot haye oonja ro ba in ja benvisi va , chizay ro ke fahmidi share koni, hade aghal vaseye kesai ke mikhan in karo anjam bedan ya nadan (mese man ke too anjam dadan va nadadanesh , oonam alan!! shak kardam)

midoonam ke hesabi vaght gire vali in kar kheyli khoobe, omidvaram ke edame bedi, va zood be zood benvisi

dara

ناشناس گفت...

belakhare to ham rafti? movafagh bashi. manam ba dara movafegham lotfan benevis har vaght vaght kardi..