شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۵

Baroon...

بارونو دوست دارم هنوز
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم
جا میگیرند توی یه آه

شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون

بارونو دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
پرسه پاییزی ما
مرداد داغ دست تو
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم پرسه ي من
بیا دوباره پا به پام
تو کوچه ها قدم بزن

شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون

 

شعر از یغما گلرویی

 

 

6 نظرات :

ناشناس گفت...

و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد .
و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت .
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد .
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت
تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد.
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت.
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد .
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد
و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبورخود نخواهي برد
هنوز آشفته چشمان زيباي توام.
برگرد.
مريم حيدرزاده

ناشناس گفت...

:((

Weria گفت...

Kash dusti keh in shere khoshgelo neveshteh , esmesham minevesht ;)

ناشناس گفت...

salam weria jan . man in shero neveshtam. benazaram khoshgel bud gofam vasat befrestam. vali vaghti khastam sendesh konam eshtebahi dokme anonymous ro zadam :)bebakhshiiiiiiiiiiid!!!

ناشناس گفت...

:D

ناشناس گفت...

اگه یک شب دیگه
زیر بارونا قدم زدی بدون
که تمام فکر من پیش تو بود
مثل تو تو زندگیم هیچکی نبود