جمعه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۶

برنامه شب شیشه ای را دوست دارم. رادیو زمانه را دوست دارم. پیوند همیشگی داشتن با ایران و زبان عزیز فارسی و آدمهای کشورم را دوست دارم. من اگر هزار سال هم در اینجا یا هرجای دیگر زندگی کنم، باز برنامه ای مثل شب شیشه ای یا سریالی مثل زیرتیغ را به صدها برنامه فوق العاده جذاب کانالهای متعدد اینجا ترجیح میدهم. احساسی که هنگام پخش یک آهنگ فارسی از زادیو زمانه بمن دست میدهد، خصوصا وقتیکه همزمان آنرا با یک دوست قدیمی در ایران می شنوم، برایم منحصر بفرد است.

سه ماه و نیم است در ایران نیستم و سه ساعت و نیم هم تلویزبون اینجا را ندیده ام. دنیای شبهای من، شخصیتهای دیگری دارد. ریموند و فرندز و آمریکن فلان و بهمان من را نمیخنداند، به گریه هم نمی اندازد. اما با زیر تیغ بارها و بارها گریسته ام. با ترش و شیرین و حبیب آقا ، شب به شب، با کمترین فاصله با هم وطنانم، میخندیدم و گاه میگریستم. شاید خنده دار است و شاید مسخره.

شب به شب با شب شیشه ای، گاهی خشمم میگیرد، گاهی حظ میکنم، گاهی اشک میریزم و گاهی میخندم. میدانم. میدانم. من خیلی خیلی ایرانیم. خوب یا بد، کاریش نمیشود کرد. سی سال با فرهنگی عجین بوده ام و جزئی از اجزایش. امروز هم هرجا که باشم، با ذره ذره وجودم آن فرهنگ را علیرغم کاستیهایش (که نقدشان میکنم) دوست میدام و می پرستم...

عقل من اینجارا، آدمهایش را، رفتارهایشان را، ابزارهایشان را، حتی برنامه ها و تفریح هایشان را می پسندد و ازشان می آموزد. اما احساسم جای دیگریست...

6 نظرات :

ناشناس گفت...

خیلی قشنگ نوشتی . واقعا از خوندن این متن لذت بردم و به وجود آدمی مثل شما افتخار میکنم :)

ناشناس گفت...

خيلي صادقانه و از دل نوشته بودي. عالي بود. عالي به تمام معني

ناشناس گفت...

با توجه به تجربيات ديگران(چون خودم تو اين زمينه تجربه ايی ندارم)
فعلاً اوايل غريبی است، سال ديگه قضيه فرق خواهد کرد:)
راستی اسم پسرک ما : هيژا

ناشناس گفت...

Je souhaite que vous étiez ici

ناشناس گفت...

کاش یه ذره هم دلت هوای زبونمادری و فرهنگ و موزیک و ادبیات و ... کردستانی را هم میکرد ولی جالبه که شما کردهای ساکن ایران همیشه از اصل و نصب خودتان شردمنده بوده‌اید و به همه چیز ایران و ایرانی بودن افتخار میکنید جز کرد و کردستانی بودن خودتون ... همه هر کاری باشه میکنید که فارسی رو بدون لهجه حرف بزنید ولی ککتون نمی‌گزه که زبون مادری خودتون رو بلد نیستید بخونید و بنویسید ...

Weria گفت...

سلام دوست عزیز.
مطمئن باشید من در خواندن و نوشتن و فهمیدن کردی چیزی از شما کم ندارم.
اما در مملکت من تلویزیون کردی وجود ندارد که دلم برایش تنگ شود. من با موسیقی کردی زندگی میکنم و چند دی وی دی از آنچه را که داشتم با خودم آورده ام و در اغلب اوقات فراقت، در کنار موسیقیهای فارسی از آن لذت می برم...

اینکه من از کرد بودنم شرمنده ام یا نه را دوستان و نزدیکان من باید قضاوت کنند و متاسفانه شان و شایستگی برای شما در این موضوع نمی بینم.

کاش شما از ذکر نامتان شرمنده نبودید!!
وریا