March 13th, 2007
اول. امروز تقریبا یکهفته از
آخرین نوشته م گذشت. هفته نسبتا خوبی بود. کم کم دارم به این زندگی هم انگار عادت
میکنم. تنها مشکلم درحال حاضر اینه که هم در محیط کارم و هم توی خونه هنوز دوستی که
بتونم باش زبان اصلی (!) صحبت کنم و زبانم تقویت بشه ندارم! همکارم توی اداره چینیه
و انگلیسی عجیب و غریبش بدرد من نمیخوره. توی خونه م هم دوتا کانادایی موجود بهیچ
وجه آدمهایی که خواهان یک ارتباط بسیار ساده باشند، نیستند...
دوم. دوسه شب پیش با یکی از دوستان خوبی که علیرغم اینکه ندیدمش اما احترام بسیار
زیادی براش قائل هستم چند تا ایمیل رد و بدل کردیم. بعد از آخرین ایمیل و با توجه
به صحبتهامون تصمیم گرفتم فالی براش بگیرم و چه غزل زیبایی بود... مدتها بود
اینجوری از حافظ جواب نگرفته بودم. خیلی دلم هوای شبهایی رو کرد که می نشستیم با
آتبین و آیتک و دارا، فال میگرفتیم و مشاعره میکردیم . یادش بخیر.
سه. جالبه ! از وقتی از ایران بیرون اومدم، خیلی بیشتر وقت میذارم برای دنبال کردن
مسائل کشورم و بعلت شرایط فعلی، اغلب چیزاییکه میبینم نگرانم میکنه. البته ایران هم
که بودم همیشه بخش عمده ای از وقتم صرف این مساله میشد و این رو اغلب دوستام و
همکارام هم میدونستند. اما حالا تصور کنین که جایی هستم که اولا راحتتر به اخبار و
اطلاعات دسترسی دارم، ثانیا از نگاه رادیوها و روزنامه های یک کشور دیگه هم میتونم
مسائل رو دنبال کنم و ثالثا وقت بیشتری هم به نسبت گذشته دارم (که مهمترین عاملش
حذف زمان علافی در ترافیک و حواشیش هستش!!!). هرشب بطور منظم یه وبلاگهایی رو می
بینم، نظرات افراد تاثیرگذار رو دنبال میکنم. یه برنامه هایی رو پیگیری میکنم و با
دوستان هم حتی بیشتر از ایران در تماس هستم. جدا اینجا شما 8 ساعت میخوابید و 8
ساعت کار میکنید و 8 ساعت فرصت دارید به مسائلی برسید که خودتون میخواید. من تو
ایران 12 ساعت کار میکردم، 2-3 ساعت توی راه بودم (با ترافیک و معطلی سرویس و ...)
6 ساعت میخوابیدم و تنها 3-4 ساعت برای خودم میموند که چون اغلب دیگه در اون ساعات
رمقی برای کار مفیدی نداشتم به دیدن و چرت زدن پای تلویزیون میگذشت. ضمن اینکه
اینجا شما شنبه و یکشنبه رو بطور کامل تعطیل هستید!!
چهار. دوست و همکار عزیز سایپا آقای خانمیرزایی ازم خواسته در مورد هزینه ها صحبت
کنم. چشم. اینجا اجاره یه اتاق حداقل حدود 400$ کانادا هزینه خواهد داشت. یک خونه
یک خوابه اجاره ش از حدود 750 دلار شروع میشه. الان نمیتونم بگم دقیقا چقدر
ماهانه صرف تغذیه میکنم اما تصور کنین که یه وعده ناهار بیرون اینجا 4-5 دلار حداقل
هزینه خواهد داشت . رفت و آمد هم نسبتا گرونه. بلیط اتوبوس 2.5 دلاره (که البته شما
اگه همه سفرهای درون شهریتونو باهم انجام بدین، یه بلیط کفایت میکنه) . درکل فکرکنم
یه زندگی دانشجویی رو بشه با ماهی 1000 دلار به خوبی چرخوند. اما خوب قطعا با ماهی
10000 دلار م میشه زندگی کرد اما خیلی متفاوت!!!
نکته جالب اینه که اینجا در حراجها قیمتهای فوق العاده خوبی میتونین پیدا کنین و
اگه بتونین جوری خرید کنین که بیشتر از مواردی که هر بازارچه به حراج گذاشته
استفاده کنین، خیلی خیلی به صرفه هستش. در عوض خوب این هزینه رو هم داره که باید
همیشه گوش بزنگ باشین ببینین که چی کجا حراجه ! برخلاف ایران، اینجا خرید بهینه و
به اصطلاح خودشون save کردن هنگام خرید، که به معنای ازرونتر خریدن اجناسه، از
اهمیت زیادی برخورداره. مردم برای خریدشون دقیقا برنامه ریزی میکنند و خرید حساب
نشده و بدون تحقیق بندرت اتفاق میافته...
پنجم. قانون بسیار جالبی اینجا هست که اگه شما اینجا هنگام خرید یا اجاره خونه، یا
هنگام مصاحبه و استخدام شغلی ازتون در مورد ملیتتون سوال بشه، می تونید بلافاصله
شکایت کنید و اگه ثابت کنید که طرف واقعا چنین کاری کرده، حسابش با کرام
الکاتبینه!! چون مصداق تبعیض ملیتی با نژادی خواهد بود. بهمین دلیله که اینجا خیلی
به ندرت پیش میاد در مورد ملیت ازتون سوالی بشه.
ششم. تمامی ایرانیانی که در این مدت باشون آشنا شدم، به دقت اخبار ایران رو دنبال
میکنن و نسبت به سرنوشت کشورشون فوق العاده پیگیرند. برام جالبه با اینکه اغلبشون
اینجا برای گذران زندگی خود و خانواده شون سخت کار میکنند، اما ذره ای در هیچ سطحی
بی علاقگی و بی تفاوتی نسبت به ایران حس نمیشه.
هفتم. دلم بشدت برای حال و هوای عید ایران تنگ شده. اینجا خبرخاصی نیست . یه برنامه
شب عید توی تورونتو هست که ما هم شرکت خواهیم کرد اما خوب ، ده پونزده روز آخر
اسفند روزهای خاصیه که مختص ایران عزیزمونه... میدون تجریش و بازار کنار خیابونش
هیچ جای دیگه پیدا نمیشه !! ماهیها و تنگهای رنگارنگ و سبزه های مختلف و ... .چقدر
خاطره های زیبا و شیرینی از اون روزها دارم. آرزو میکنم ایران عزیز سال بسیار بسیار
خوبی رو پیش رو داشته باشه و امیدوارم همه خونواده های ایرانی درکنار همه اعضای
خونواده شون، نوروز رو جشن بگیرن...
4 نظرات :
سلام وریا جان : امیدوارم که سال نو برای شما هم سال بسیار خوبی باشه . مطمئن باشین جاتون اینجا برای همه سبز هست برای دوستان ، خانواده و ... با آرزوی موفقیت برای شما . بدرود .
با اینکه چیزهایی رو احتمالا فقط میشه تو ایران پیدا کرد, اما خیلی از ما تمام وقتمون صرف رفع کاستیهایی میشه که باید قاعدتا تو مدرسه و دانشگاه تا حالا رفع شده بود... همون طور که خودت گفتی ما اینجا 12 ساعت کار میکنیم، 6 ساعت میخوابیم 2 3 ساعت تو ترافیکیم. اون 3 4 ساعت آخر هم صرف نگرانیهایی میشه که امروز ما رو به فردامون وصل میکنه... امیدوارم یه روز بتونیم ایران رو بسازیم
با توجه به این که همه میخایم بریم فکر نکنم بشه چیزی رو ساخت آتبین. میشه؟
سال نو مبارک باشه وریا جان امیدوارم که سال خیلی خوبی رو در پیش داشته باشی...مسلما سالی که در پیش رو داری خیلی متفاوت از همه سالهایی هست که برات گذشته...امیدارو که سرشار از تجربه های جدید و خوب باشه
اطلاعاتی که در مورد کاندا مینویسی خیلیهاشون برام جدید و جالب هستن..
ارسال یک نظر